×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

az har dari sokhani

sara

× matalebe ziba va motanave dar movrede har movzue.az matalebe eshghi ta tarikhi ta .......
×

آدرس وبلاگ من

az-har-dari-sokhani.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/sara 1

پیرمرد عاشق!

پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که رد می-شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند. پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "باید ازشما عکسبرداری بشود تا جائی از بدنت آسیب و شکستگی ندیده باشد. پیرمرد غمگین شد، گفت عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست. پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.زنم در خانه سالمندان است. هر صبح آنجا می-روم و صبحانه را با او می-خورم. نمی-خواهم دیر شود! پرستاری به او گفت: خودمان به او خبر می-دهیم. پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد! حتی مرا هم نمی-شناسد! پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی-داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می-روید؟ پیرمرد با صدایی گرفته، به آرامی گفت: اما من که میدانم او چه کسی است..!
سه شنبه 14 دی 1389 - 7:01:52 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


تست داروی جدید


مگسی را کشتم


حل مشکل چاله


ناسا و مشکل خودکار


مار را چگونه بايد نوشت؟


قیمت تجربه


دلیل نام گزاری شرکت مزدا


نامه ای به خدا


به ایرانی بودن خود افتخار کنید


من تو او


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

100143 بازدید

61 بازدید امروز

5 بازدید دیروز

202 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements