با دادن پیام، ارسال کارت، مشاهده پروفایل و افزودن هر فرد به لیست دوستان به شما امتیاز داده خواهد شد
- میزان امتیازی که افزوده میشود بستگی به لول فردی دارد که برای او پیام میفرستید
هرچه لول او بالا تر باشد شما امتیاز بیشتری میگیرد
- امتیاز های دریافتی شما بر اساس میزان علاقه مندی شما به لول ، پوینت و لیدر بورد تقسیم خواهد شد -
- روش تقسیم هر امتیاز دریافتی و یا اعتبار های گوهر بسته به میزان لایک شما به پوینت، لول و لیدر بورد دارد
- علاوه بر ارسال پیام شما میتوانید امتیاز های خود را با خرید آنلاین امتیاز جبران کنید
- یرای افزایش امتیاز در مورد دلخواه شما میتوانید مورد دلخواه را بیشتر دوست داشته باشید -
با فعال کردن بازی، نواری در بالای صفحه به شما وضعیت امتیازهایتان را نمایش میدهد اما برای مشاهده امتیازات و رده بندی های کامل خود با فشردن دکمه "اطلاعات کامل بازی" وارد صفحه اطلاعات بازی شوید و امتیاز های خود را مشاهده یا تبدیل نمایید
امتیازات پوینت برای شما این کاربرد را دارند که میتوانید با پوینت خودتان وقتی به مقدار معینی برسد اشتراک ویژه خریداری نمایید
امتیازات لول برای شما این کاربرد را دارند که هرچه لول شما بالاتر باشد، افراد با ارسال پیام یا کارت یا افزودن شما به لیست دوستانشان امتیاز بیشتری دریافت میکنند
امتیازات لیدر بورد برای شما این کاربرد را دارند در جدول 100 کاربر برتر سایت قرار میگیرد و در صورتی که امتیاز شما بالاتر باشد در صفحه اول سایت در جدول 10 کاربر برتر سایت نمایش داده خواهید شد
اعتبار گوهر که هر روز به ازای ورود به گوهردشت به شما داده میشود در صفحه اطلاعات بازی قابل تبدیل به پوینت، لول و لیدر برد است
روزي
روزگاري پسرك فقيري زندگي مي كرد كه براي گذران زندگي و تامين مخارج تحصيلش
دستفروشي مي كرد.از اين خانه به آن خانه مي رفت تا شايد بتواند پولي بدست
آورد.روزي متوجه شد كه تنها يك سكه 10 سنتي برايش باقيمانده است و اين درحالي بود
كه شديداً احساس گرسنگي مي كرد.تصميم گرفت از خانه اي مقداري غذا تقاضا كند. بطور
اتفاقي درب خانه اي را زد.دختر جوان و زيبائي در را باز كرد.پسرك با ديدن چهره
زيباي دختر دستپاچه شد و بجاي غذا ، فقط يك ليوان آب درخواست كرد. دختر كه متوجه گرسنگي
شديد پسرك شده بود بجاي آب برايش يك ليوان بزرگ شير آورد.پسر با تمانينه و آهستگي
شير را سر كشيد و گفت : �چقدر بايد به شما بپردازم؟ � .دختر پاسخ داد: �
چيزي نبايد بپردازي.مادر به ما آموخته كه نيكي ما به ازائي ندارد.� پسرك گفت: � پس
من از صميم قلب از شما سپاسگذاري مي كنم� سالها بعد دختر جوان
به شدت بيمار شد.پزشكان محلي از درمان بيماري او اظهار عجز نمودند و او را براي
ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بيمارستاني مجهز ، متخصصين نسبت به درمان او
اقدام كنند. دكتر هوارد كلي ، جهت
بررسي وضعيت بيمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد.هنگاميكه متوجه شد بيمارش از چه
شهري به آنجا آمده برق عجيبي در چشمانش درخشيد.بلافاصله بلند شد و بسرعت بطرف اطاق
بيمار حركت كرد.لباس پزشكي اش را بر تن كرد و براي ديدن مريضش وارد اطاق شد.در
اولين نگاه اورا شناخت. سپس به اطاق مشاوره
باز گشت تا هر چه زود تر براي نجات جان بيمارش اقدام كند.از آن روز به بعد زن را
مورد توجهات خاص خود قرار داد و سر انجام پس از يك تلاش طولاني عليه بيماري ،
پيروزي ازآن دكتر كلي گرديد. آخرين روز بستري شدن
زن در بيمارستان بود.به درخواست دكتر هزينه درمان زن جهت تائيد نزد او برده
شد.گوشه صورتحساب چيزي نوشت.آنرا درون پاكتي گذاشت و براي زن ارسال نمود. زن از باز كردن پاكت و
ديدن مبلغ صورتحساب واهمه داشت.مطمئن بود كه بايد تمام عمر را بدهكار باشد.سرانجام
تصميم گرفت و پاكت را باز كرد.چيزي توجه اش را جلب كرد.چند كلمه اي روي قبض نوشته
شده بود.آهسته انرا خواند�بهاي اين صورتحساب
قبلاً با يك ليوان شير پرداخت شده است: