با دادن پیام، ارسال کارت، مشاهده پروفایل و افزودن هر فرد به لیست دوستان به شما امتیاز داده خواهد شد
- میزان امتیازی که افزوده میشود بستگی به لول فردی دارد که برای او پیام میفرستید
هرچه لول او بالا تر باشد شما امتیاز بیشتری میگیرد
- امتیاز های دریافتی شما بر اساس میزان علاقه مندی شما به لول ، پوینت و لیدر بورد تقسیم خواهد شد -
- روش تقسیم هر امتیاز دریافتی و یا اعتبار های گوهر بسته به میزان لایک شما به پوینت، لول و لیدر بورد دارد
- علاوه بر ارسال پیام شما میتوانید امتیاز های خود را با خرید آنلاین امتیاز جبران کنید
- یرای افزایش امتیاز در مورد دلخواه شما میتوانید مورد دلخواه را بیشتر دوست داشته باشید -
با فعال کردن بازی، نواری در بالای صفحه به شما وضعیت امتیازهایتان را نمایش میدهد اما برای مشاهده امتیازات و رده بندی های کامل خود با فشردن دکمه "اطلاعات کامل بازی" وارد صفحه اطلاعات بازی شوید و امتیاز های خود را مشاهده یا تبدیل نمایید
امتیازات پوینت برای شما این کاربرد را دارند که میتوانید با پوینت خودتان وقتی به مقدار معینی برسد اشتراک ویژه خریداری نمایید
امتیازات لول برای شما این کاربرد را دارند که هرچه لول شما بالاتر باشد، افراد با ارسال پیام یا کارت یا افزودن شما به لیست دوستانشان امتیاز بیشتری دریافت میکنند
امتیازات لیدر بورد برای شما این کاربرد را دارند در جدول 100 کاربر برتر سایت قرار میگیرد و در صورتی که امتیاز شما بالاتر باشد در صفحه اول سایت در جدول 10 کاربر برتر سایت نمایش داده خواهید شد
اعتبار گوهر که هر روز به ازای ورود به گوهردشت به شما داده میشود در صفحه اطلاعات بازی قابل تبدیل به پوینت، لول و لیدر برد است
ادیسون در سنین پیری پس از كشف لامپ، یكی از ثروتمندان آمریكا به شمار
میرفت و درآمد سرشارش را تمام و كمال در آزمایشگاه مجهزش كه ساختمان بزرگی بود
هزینه می كرد...
این آزمایشگاه،
بزرگترین عشق پیرمرد بود. هر روز اختراعی جدید در آن شكل می گرفت تا آماده بهینه
سازی و ورود به بازار شود.
در همین روزها بود كه
نیمه های شب از اداره آتش نشانی به پســــر ادیسون اطلاع دادند، آزمایشگاه پدرش در
آتش می سوزد و حقیقتا كاری از دست كسی بر نمی آید و تمام تلاش ماموان فقط برای
جلوگیری از گسترش آتش به سایر ساختمانها است!
آنها تقاضا داشتند كه
موضوع به نحو قابل قبولی به اطلاع پیرمرد رسانده شود...
پسر با خود اندیشید كه
احتمالا پیرمرد با شنیدن این خبر سكته می كند و لذا از بیدار كردن او منصرف شد و
خودش را به محل حادثه رساند و با کمال تعجب دید كه پیرمرد در مقابل ساختمان
آزمایشگاه روی یك صندلی نشسته است و سوختن حاصل تمام عمرش را نظاره می كند!!!
پسر تصمیم گرفت جلو
نرود و پدر را آزار ندهد. او می اندیشید كه پدر در بدترین شرایط عمرش بسر می برد. ناگهان پدر سرش را
برگرداند و پســــر را دید و با صدای بلند و سر شار از شادی گفت: پســــر تو
اینجایی؟ می بینی چقدر زیباست؟!! رنگ آمیزی شعله ها را می بینی؟!! حیرت آور است!!!
من فكر می كنم كه آن
شعله های بنفش به علت سوختن گوگرد در كنار فسفر به وجود آمده است! وای! خدای من،
خیلی زیباست! كاش مادرت هم اینجا بود و این منظره زیبا را می دید. كمتر كسی در طول
عمرش امكان دیدن چنین منظره زیبایی را خواهد داشت! نظر تو چیست پسرم؟!!
پسر حیران و گیج جواب
داد: پدر تمام زندگیت در آتش می سوزد و تو از زیبایی رنگ شعله ها صحبت می كنی؟!!!!!!
چطور میتوانی؟! من
تمام بدنم می لرزد و تو خونسرد نشسته ای؟!
پدر گفت: پسرم از دست
من و تو كه كاری بر نمی آید. مامورین هم كه تمام تلاششان را می كنند. در این لحظه
بهترین كار لذت بردن از منظره ایست كه دیگر تكرار نخواهد شد...!
در مورد آزمایشگاه و
باز سازی یا نو سازی آن فردا فكر می كنیم! الآن موقع این كار نیست! به شعله های
زیبا نگاه كن كه دیگر چنین امكانی را نخواهی داشت!!!
توماس آلوا ادیسون سال
بعد مجددا در آزمایشگاه جدیدش مشغول كار بود و همان سال یكی از بزرگترین اختراع
بشریت یعنی ضبط صدا را تقدیم جهانیان نمود. آری او گرامافون را درست یك سال پس از
آن واقعه اختراع کرد